شکاف های عمیق و عریضی وجود دارد تصور اینکه چطور می توانیم به سمت دیگر برسیم هم برای ما دشوار است
آن فاصلهٔ بین کسی که هستیم و کسی که می خواهیم باشیم شکاف بین آرمان های بزرگ ما و واقعیت های اساسیمان.
فاصله بین چیزی که میگوییم و چیزی که واقعا منظورمان است رودخانه
خروشانی که بین آنچه واقعا اتفاق افتاده و خاطرات آرام ما در جریان است.
دروغ هایی که به خودمان میگوییم دریاچه هایی هستند که از مسیرشان ظغیان کرده اند صحبت ما را سیلابی و ناخوشایند میکند.
تنها پل حقیقت است که همانطور که به هم نگاه میکنیم از درون من و شما میگذرد اما اغلب آن نگاه با تردید های ما پر شده است و کاری از ما جز نگاه کردن به گوشه ای ساخته نیست
میبینید ما خیلی وقت پیش زبانی را رها کردیم که با آن بخش های لطیف ترمان را توصیف میکردیم
ماخیلی زود یاد می گیریم آنهایی که قلب لطیف تری دارند زجر میکشند بنابراین اجازه می دهیم کم احساسی حکمرانی کند بدون توجه به اینکه تنها فشاری که هست محصول خود داری ماست.
ما از دزد فرار نکرده ایم و زخم های نبردمان خیلی کمرنگ هستند.با این حال و با وجود تمایل ما به بهبودی اغلب در نقاشی به سختی خودمان را در حال نبرد با سختی ها پیدا می کنیم داشتن تصویری نادرست از آنچه که نیستیم
بنابراین در حالیکه رویای ما درحال منطبق شدن است ترس ما در حال تضاد با آن است و خواستار شناخت یکدیگر هستیم اما فکر می کنیم نمیتوانیم
فاصله بین همدلی و عدالت به عنوان شکاف هایی غیر قابل تشریح است که بر پایهٔ یکپارچگی جمعی ماست و جاودانگی لایزال را می گذرانیم تلاش برای ترجمه آن به فضیلت شاید شما یک یا دو نفر با فضیلت را در مسیر خود ملاقات کرده اید آنها بسیار معدود هستند و من می دانم که آنها را گهگاهی داشتم تقلبی برای طرفداران واقعی هنوز هم امکان پذیر است که من آن را وانمود کرده ام
لطفا با من بمانید من هنوز شفا می دهم اما دیگر در برابر زخم ها تسلیم نمی شوم و همانطور در مقابل اسیب رسان ها،من ترجیح می دهم بازوانم را دیوانه وار بکشم و تبدیل به آسمان شوم،من ترجیح می دهم زبانم را با حقیقت بسط دهم،پلی برای عبور وقتی به چشمان یکدیگر نگاه می کنیم...اما زبان همچون قلب خسته می شود،ضعف آن را سخت میکند برای نیرومندی که الهام بخش بماند به مانند جلوگیری از دست رفتن مکشوف در حال فرار از منجلاب و توقف تخریب روشنفکر برای بالا کشیدن ما اما اهمیتی ندارد که از دهان این دروغگویان چه می شنوی،ما یک وجود هستیم با یک سرنوشت و دشمن مشترک به همین دلیل است که تاکید من برای دیدن قلبهایمان خیلی نخ نما شده است،ذهن ما بسیار آشفته است،نفس ما به راحتی تملق میکند،ما بنده ای هستین اما به غل و زنجیر هایمان به عنوان هدیه می نگریم،عوض برخورد با این مشکلات گذاشتیم تا شکاف هایمان را عمیق تر کند،مانند معتادان بی خرد به دنبال آنکه پایین می اید هستیم نه آنکه بالا می رود اما جایی در میان ما یک تغییر الگو وجود دارد عدالت در زنجیر های خود بی قرار است
به من اجازه دهید توجه شما را جلب کنم به کسانی که به عنوان مثال خدمت می کنند،کسانی که روزانه تمامیتشان را می دهند اما ظرفیت آنها همچنان زیاد است،کسانی که با همه در نبردند با این حال نا امید نمی شوند،موسیقی می سازند اما هرگز نمونه برداری نمی کنند و زشتی دنیا هرگز نمی تواند از بین رود،ترکیب کامل و شیرین آنها نه حقیقت بی نظیر ماموریت آن هاٰوقت آه است که دهانمان را ببندیم و گوش کنیم،چشمانمان را ببندیم و دعا کنیم برای فروتنی و هدایت،برای دنبال کردن راه آنها...
شما نمی دانید عملی کردن و انرژی دادن چگونه است
برای سه سال گذشته من افتخار همکاری با همسایگانم را داشته ام،فضایی در نیواورلیان معروف به (زیر پل)
در سال ۱۹۶۶ در همسایگی ترمه زمین دار شدند و این یعنی جایگزینی ۳۲۶ کسب و کار متعلق به سیاه پوستان،بیش از ۳۰۰ درخت بلوط زنده به طور موثر نابود کردن منطقه تجاری سیاه پوستان بود،اختلال در ثروت بین نسلی و براستی از بین بردن محصولی از قدیمی ترین محله آفریقایی-آمریکایی کشور.امروزه پس از ۴۵ سال حمایت جامعه،پس از ۵۰۰ ساعت مشارکت در جامعه و ۸۰ ساعت طراحی جامعه ما خیلی هیجان زده هستیم که در سال ۲۰۱۸ پس از یکی کردن صداهای هزاران نفر از ساکنان و حمایت بشر دوستانه از فدرال و همکاران محلی به خاطر ۳۰۰ سالگی تبدیل شدن به حهان شهر به ۱۹ همین بلوک ا یالتی تبدیل فضای جامعه خواهیم شد،تبدیل به سیاه پوستان دارای کسب و کار در قالب کلید های ناحیه فرهنگی نو آوری حمل ونقل
ما اتصال دهنده زمان خواهیم بود،
ما اتصال خاطرات خواهیم بود و نمیتوانیم صبر کنیم تا همه شما آن طرف دیگر ببینیم
https://www.facebook.com/asali.d.ecclesiastes
نشر این مطلب به شرط عنوان منبع بلامانع می باشد.